جایگاه و تأثیر جنسیت در نفس انسان، یکی از مسائل مربوط به علمالنفس فلسفی است که امروزه به دلیل جدیتر شدن مطالعات زنان، بیش از پیش بررسی و کنکاش شده است. اینکه آیا زنانگی و مردانگی در نفس انسانی، تفاوت ایجاد میکند یا نفس ناطقه مبرا از عنصر جنسیت و مشابه در دوجنس است، از مسائل حل ناشده فلسفه اسلامی است. هر چند پاسخ به این پرسش مبنای بسیاری از نظریهپردازیها در سایر حوزههای علوم انسانی است؛ لیکن کمتر میتوان به نظریهپردازی جامع و منسجمی در این باره در اندیشههای فیلسوفان مسلمان دست یافت. در حالی که، اصول و قواعد هستیشناسی و نفسشناسی در مکاتب فلسفه اسلامی، مانند اصالت و تشکیک وجود، نحوه حدوث نفس، حرکت جوهری اشتدادی، مراتب طولی نفس و رابطه نفس و بدن، میتواند نتایج متفاوتی را در این بحث رقم زند. در این نوشتار با روشی کاملاً تحلیلی، علاوه بر بررسی این دسته از قواعد فلسفی و تأثیری که در پاسخ به مسئله جایگاه جنسیت در نفس دارد، نتیجه نهایی پرسش بیان شده، به عنوان لازمه اصول علم النفس فلسفی بررسی شده است. بر اساس یافتههای پژوهش، هر چند نمیتوان جنسیت را فصل ممیز و دو جنس را دو نوع متفاوت انسانی دانست؛ لیکن جنسیت در هویت کلی یک فرد قطعاً تأثیرگذار است و نمیتوان حتی مراتب عالی نفس ناطقه را به طور کامل عاری از این تأثیرگذاری دانست.