استادیار فلسفه اخلاق، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، ایران
چکیده
سقط جنین یکی از مسائل مهم و چالشبرانگیز در اخلاق کاربردی است. مخالفان، استدلالهای متنوعی بر نادرستی سقط جنین مطرح کردهاند که یکی از آنها، استدلال بالقوگی است. بر اساس این استدلال، گرچه جنین از لحظه لقاح، انسان نیست، ولی با توجه به قوه جنین برای انسان شدن، سقط کردن آن نادرست است. اشکالات متعددی بر این استدلال وارد شده است که میتوان به آنها پاسخ داد. تنها یک اشکال است که ظاهراً گریزی از آن نیست؛ البته درصورتیکه انسان مورد نظر در استدلال را موجودی مادی بدانیم که تفاوت اساسی با حیوان ندارد و با مردن، نیست و نابود میشود. ازاینرو میتوان این اشکال را به آن استدلال وارد کرد که انسانی که در نهایت، نیست و نابود میشود و دیگر هیچ اثری از او در این جهان باقی نمیماند، چه تفاوتی میکند که الان نابود شود یا پنجاه سال دیگر؟ اگر نگاه به انسان تغیر کند و انسان، آمیزهای از بدن و نفس باشد و مردن نیز به معنای نیستی و نابودی نباشد و نفس همچنان به حیات خود ادامه دهد و چگونگی زیست او در آن سرا، وابستگی تام و تمام به چگونگی زیست او در دنیا داشته باشد، در این صورت، انسان تفاوتی اساسی با حیوان دارد و ارزش حیات آن دو با یکدیگر اصلاً قابل مقایسه نیست. در نتیجه، جنین که انسانی بالقوه است، ارزشی برابر با انسان بالفعل دارد و سقط کردن آن، به لحاظ اخلاقی نادرست است. در این مقاله، نقش جاودانگی انسان در نادرستی سقط جنین بر اساس استدلال بالقوگی تبیین خواهد شد. نتیجهای که از این تبیین به دست میآید این است که اگر انسان را موجودی جاودانه و باارزش بدانیم، جنین نیز که انسانی بالقوه است، واجد ارزش بوده و سقط کردن آن قبیح است.